-
ناگهان
پنجشنبه 2 شهریورماه سال 1391 15:31
و ناگهان چقدر زود دیر میشود
-
نمیدانم
پنجشنبه 2 شهریورماه سال 1391 08:20
نمیدانم دلیلش چیست امادچار وهم تشویشم همش فکر میکنم اینجا نشستی داری قه قه میخندی تو به ریشم بهم میگن که پاشو باورش کن بیا بیرون از این رویای عشقی اونی که رفت لیاقتش همینه اینو گفتند تمام قوم خویشم توی دره چشام و باز کردم تک و تنهام کناره این همه دشت نمیدانم که اخر من کی هستم که چوپانم که گرگم یا که میشم
-
بدون سانسور
سهشنبه 31 مردادماه سال 1391 23:42
سعی کن بفهمی کبودی زیر چشمان از کتک خوردن و نعشگی و گناه نبوده است سعی کن بفهمی خود زنی کردم راست میگویی لاغر شده ام از روزه نیست 10 سال است روزه میگیرم اما 5 سال است با تو هستم 2 سال است ترکم کردی موهایم را کوتاه کردم و خرد کردم همانگونه که تو داست داشتی اما سفیدی هایش بیشتر معلوم میشود این دست من نیست هنر اسیاب است...
-
تعطیلیم...
سهشنبه 24 مردادماه سال 1391 17:35
ما وارثان وحی و تنزیلیم عاشق ترین مردان این ایلیم مردم تمام از نسل قابیلند ما چند تا ، فرزند هابیلیم آن دیگران ناز و ادا دارند ما بی قر و اطوار و قنبیلیم در بین ما یک عده هم هستند… این روزها مشغول تعدیلیم در این دویدنها رسیدن نیست عمری است ما روی تِرِدمیلیم آخر کجا می آیی آقا جان؟ بگذار ، ما مشغول تحلیلیم دنیا به کام...
-
سکوت
یکشنبه 22 مردادماه سال 1391 16:00
من سکوت خویش را گم کرده ام لاجرم در این هیاهو گم شدم من که خود افسانه می پرداختم عاقبت افسانه مردم شدم
-
الزایمر
جمعه 6 مردادماه سال 1391 06:11
صدایت را میشنوم تو که در دور ایستاده ای به من زل زده ای و مرا نظاره میکنی تو قول داده بودی از رفتن حرفی به زبان نیاوری یادت رفت ؟؟ چقدر زود فراموشی گرفتی در عجبم این روغن های امروزی روی حافظه هم تاثیر میگذارد قبلن ها اکسی الزایمر نداشت امان از این امروزی هاا
-
دکلمه
دوشنبه 2 مردادماه سال 1391 06:43
تو را سلام میدهم تو که فرار میکنی مرا به اغوش گیر چرا وداع میکنی من از تو به کجا برم تو که نوازشم شدی اگه نبینمت یه روز نامرد چه بی وفا شدی تو را سلام میدهم چرا فرار میکنی اگر زمن رنجیده ای مرا بزن مرا بکوب فرار تو مرا شکست بیا بگیر بدست من دلم هوای با تو بودن دارد دلم هوای با تو شنیدن دارد مرا ببخش که خود زدم به...
-
عمو رمضون اومده
شنبه 31 تیرماه سال 1391 02:41
سلام سحر خیزان بلند شید عمو رمضون اومده با صدای گریه علی تو ی چاه با صدای شکسته شدن فرق باصدای گریه حسنین میدونی چی اورده معرفت شب قدر پاک شدن احیا شدن راستی یه مهمونی بزرگ ت خونه خدا همه دعوتیم یادتون نره بیاید اگه اومدید اداب سفره رو نگه دارید من واسه همتون جا میگیرم
-
تخمه
چهارشنبه 21 تیرماه سال 1391 22:40
هر وقت تخمه می خورم مثل الان پوست تخمه ها لای دندونام گیر میکنه دندونای سفیدم سیاه میشه ولی عیب نداره چون یه مغز شیرین همیشه هست اما در مورد تو کاش همون اول تلخ میشدی تا دیگه دلم و سیاه نکنم
-
قرداد سنگین
شنبه 17 تیرماه سال 1391 02:21
امشب را هیچگاه فراموش نخواهم کرد شبی که دلم شکست ان همه دید زدم تو را پژواک نگاهم بر خودم نشست امشب را هیچگاه فراموش نخواهم کرد درشبی که نگاهمان گره خورد من در هیاهوی لمس این گره تو در امان در میان این زد و خورد این همه چراغ در شهر بود نور من تو بودی فقط همین چراغها سراب بود مگه نه ؟ نگاه تو کرده بود کمین امشب را...
-
گم شده
جمعه 16 تیرماه سال 1391 06:27
جایی برای گم شدن نیست شدن فنا شدن اهای گدای بی نوا بگو کجا کجا میتونم گم بشم بیا بیا هرچی که دارم واسه تو بگو چجوری گم بشم این همه تو معرض دید مردمی چشمم میزنن خیال میکردم که گمم اینا من و دید میزنن
-
فیزیک
جمعه 16 تیرماه سال 1391 06:19
یواشکی نگاهت میکردم حس میکردم تصویرم روی شیشه عینکت منعکس میشود مرا میبینی دیدی اما برعکس قانون قانون است برای همه و فیزیک درسی است با اثبات تمام عدسی ها تصویر را برعکس میکنند کاش بجای عینک لنز میگذاشتی لا اقل برعکس نمیشدم
-
اسیر
دوشنبه 12 تیرماه سال 1391 18:11
دیگه تو بارون قدم زدن واسمم لذتی نداره حتی تنهایی بودن دیگه مهم نیست دیگه از همه نا امیدم دیگه هیچی واسم مهم نیست کاش میشد بادبادک بودم وقتی رهام میکردی بالا میرفتم بالا بالا بالا میرفتم میرفتم تا جائیکه از خودم بترکم حد اقل رها شدن از دست تو من و بالا میبرد نه اینجا رو زمین اسیر بشم .
-
خداحافظی
دوشنبه 12 تیرماه سال 1391 02:16
این همه نشیتم تا کنکور بشه نه واس خودم واس تو یادمه گفتی بعد کنکور بهت میگم کاش کنکور نمیومد همین خداحافظی چون به هم نمیرسیم رابطه ها تموم پس خاطره هام و چی کنم هه ..هه ..هه خنده داره بشینم و ببینم نبودنت و نشنیدنت و مهم نیستم یعنی مهم نیستی هستی نیستی خل شدم بیخیال مهم نیست بعد تو هیچی مهم نیست مهم نیست هیچی مهم نیست...
-
کاش میتوانستم
شنبه 10 تیرماه سال 1391 00:45
چقدر نحیف شده بودی لباسهایت بزرگ شده بود دیگر مثل همیشه نمیخندیدی دلم برای خنده هایت تنگ شده است دوستت دارم ارام بر لبم زم زمه شد دیدم که دیدی حرکت لبهایم را همه حرفهایم درون قطره اشکی بود که فرو ریخت کاش میتوانستم ...
-
ابتکار
جمعه 9 تیرماه سال 1391 04:27
روزی در یک شرکت تولید وسایل ارایشی در ژاپن شکایتی از سوی یکی از مشتریان به کمپانی رسید. او اظهار داشته بود که هنگام خرید یک بسته صابون متوجه شده بود که آن قوطی خالی است. بلافاصله با تاکید و پیگیریهای مدیریت ارشد کارخانه این مشکل بررسی، و دستور صادر شد که خط بسته بندی اصلاح گردد و قسمت فنی و مهندسی نیز تدابیر لازمه را...
-
ناگفتنی1
جمعه 9 تیرماه سال 1391 03:51
هر وقت زنگ میزنم هر بوقی که میخورد تپش قلبم را زیاد تر میکند وقتی که جواب میدهی هول میشوم سلامم یادم میرود و تو بدون هیچ برداشتی مرا فراموش کار خطاب میکنی دوست دارم لا اقل از پشت خط صدای خنده هایت را بشنوم اما باز مرا دلسرد میکنی تا محو حرف میشوم فرمان خداحافظ میدهی من به تو میگویم دوستت دارم و تو مرا از یاد میبری کاش...
-
صداقت
چهارشنبه 7 تیرماه سال 1391 14:20
میگفتی با دنیا عوضم نمیکنی اما دنیا عوضت کرد . چقدر ساده دلم را به دلت دادم کاش دلها هم یارانه داشتند تا اگر دلی به نیاز رسید یارانه اش قطع میشد هر وقت خطایی کردم بهت گفتم و تو خطاهایم را بر سرم کوبیدی چه سخت است راستگو بودن چون همیشه تنهایی.
-
کنکور
چهارشنبه 7 تیرماه سال 1391 14:11
فردا کنکور می دهم اما چون نخوانده ام میدانم تلاشی بیهوده است یکسال لجبازی کردم قرار باشد بازهم لجبازی خواهم کرد اینجا کسی مرا نمیخواهد.
-
گیر
دوشنبه 5 تیرماه سال 1391 04:20
کییییییییییبردم گاهی گیر میکند اما مهم نیست مینویسم انچه را باید نوشت/
-
عروسی
شنبه 3 تیرماه سال 1391 20:29
شعرم را شروع کردم گفتم گقتم قافیه هایش خود به خود می امد فی البداهه . روی بیت اخر گیر کردم انجاییی که میگفت دوستت دارم دوست داشتن مسئولیت دارد مسئولیتش را میپذیرم اما هنوز مصرع دوم کامل نیست ایا وقتی کنارم مینشینی جواب بعله را میدهی . یا اینکه در دشتی که برای گل چیدن میروی گم میشوی . شعرم را به تو میسپارم تا بیت اخرش...
-
جایی برای تنهایی
شنبه 3 تیرماه سال 1391 17:01
جایی برای تنهایی نه خانه است نه دشت نه مجتمعی تفریحی نه کافه ای در خلوت ترین نقطه شهر جایی برای تنهایی دل ام است روزی بود که کسی را داشت اما امروز به اندازه خودت تنهاست
-
اله خورشید
پنجشنبه 1 تیرماه سال 1391 15:31
به اله خورشید میگویم حال .............چطور است کمی بغض میکند و میگوید دلم تنگ شده است سری تکان میدهد و میرود ...
-
حرفهایت
پنجشنبه 1 تیرماه سال 1391 15:25
چقدر زود حرفهایت را فراموش کردی یادت رفت میگفتی مرا با دنیا عوض نمیکنی حس میکردم سنگ بزرگ نشانه نزدن است اما میگفتم مگر میشود دوستم نداشته باشد ممنون . ممنون از اینکه دلم را خوش کرده بودی کاش کسی بود که حالم را بهم بزند چند وقتی است خوشی هاینم ته نشین شده است
-
کنکور 91
سهشنبه 30 خردادماه سال 1391 17:06
تا کنکورت 10 روز بیشتر نمانده امیدوارم هنوز هم سر قولت مانده باشی بعد کنکور میبینمت وبه این 9 ماه ندیدنت پایان میدهی هرچند نمیتوانم زیاد نگاهت کنم چون اشکهایم مجال نمیدهد یادم باشد گل رز بگیرم با شکلات تلخ مثل 2 سال پیش . پاورقی: و این اخرین کنکور من هم هست 4 سال منتظرش بودم تا وقتی امد این بار ضربه فنی اش کنم
-
سکو
سهشنبه 30 خردادماه سال 1391 16:04
قرار بود بلند ترین دیواری باشم که میتوانی داشته باشی تا راحت تن خسته ات را به من بسپاری اما کوتاه ترین دیوارت شدم چون هیچگاه کسی نبود که اشتباهایت را بر پیکرش بکوبی من کوتاه ترین دیوارت شدم و امروز که تو اوج گرفتی برای تو همانند سکو ای ایستاده ام من سکوی پرتاب تو بودم .
-
خالی
یکشنبه 28 خردادماه سال 1391 19:01
از بهانه های بی منطقت از زنگ نزدن هایت از دل مشغولی هایت دانستم دل در گرو شخص دیگری داری برو به سلامت ولی یادت باشد ان که شکستیش دل بود نه کوزه ای خالی .
-
زنگ اخر
یکشنبه 28 خردادماه سال 1391 18:56
صدای زنگ دلم را بشنو انگار زنگ اخر است دیگر صدایی نمیشنوی تعطیل میشوم برای همیشه و تو سر کلاس عشق تنها میمانی و روی تخته سیاه دلت حک میشود کاش کمی باورم داشت .
-
سلامتی هرچی عشقه
یکشنبه 28 خردادماه سال 1391 03:28
توی حیات دبیرستان یه نفر یقه پیرهنم رو گرفت، فهمیده بود از خواهرش خوشم میاد بچهها دور ما حلقه زده بودند و فریاد می...کشیدند.......قورتش بده....چون هیکلم بزرگ بود اون هی مشت میزد و من فقط دفاع میکردم...باز اون مشت میزد و من فقط و فقط دفاع میکردم بالاخره یه خراش کوچیکی توی صورتم افتاد فرداش خواهرش به من گفت حد...
-
گذر زمان
یکشنبه 28 خردادماه سال 1391 03:21
از مسائلی که تنها راه حلش گذر زمان است بیزارم بیزار