نمیدانم دلیلش چیست
امادچار وهم تشویشم
همش فکر میکنم اینجا نشستی
داری قه قه میخندی تو به ریشم
بهم میگن که پاشو باورش کن
بیا بیرون از این رویای عشقی
اونی که رفت لیاقتش همینه
اینو گفتند تمام قوم خویشم
توی دره چشام و باز کردم
تک و تنهام کناره این همه دشت
نمیدانم که اخر من کی هستم
که چوپانم که گرگم یا که میشم
تنهایی را فقط با بغض پنجره ای
میشه اندازه گرفت که از پشت اون
همه غربتت را می بینی
غربتی که در میان انبوه دوستانت داری
و قناری خاموش دلت به اندازه
تنهایی اون پنجره می خونه
و من تازه طعم تنهایی را احساس کردم
اره...... همه دیگه می دونن
که من تنهای تنهام........