شرجی شانه هایم بوشهر است
چشم تو ابتدای خیسی ها
قلب من مهر اخرین سرباز
جلوی تیر انگلیسی ها
وسط ازدحام کارگرانبغلت کردم و تنم سِر شد
چاه کندند چون نفهمیدند
از لبان تو گاز صادر شد
(سید مهدی موسوی)