جایی برای تنهایی

جایی برای تنهایی

داستان عاشقانه. پند اموز . حکیمانه . خنده دار- عاطفی- شعر- قصار-حرف -
جایی برای تنهایی

جایی برای تنهایی

داستان عاشقانه. پند اموز . حکیمانه . خنده دار- عاطفی- شعر- قصار-حرف -

مرد شدن...

یادت میاد ی روزی رو پله های خونه

ی چیز گفتم تو گوشت گفتم یادت بمونه


گفتی باور نداری اینا امید فرداست

رسیدن من به تو فقط تو خواب رویاست


یادت میاد که دستت بی هوا تو گوشم خورد

تقصیر این دلم بود دستم به صورتت خورد


یادم میاد که بعدش دیگه نگام نکردی

اشک حلقه زد تو چشمات بهم گفتی تو زردی


رد شدی از کنارم نگات به پله ها بود

سردی اون لحظه ام سرد تر از چله ها بود


یادم میاد با اشکات بغض دلم شکستش

تو پارکینگ خونتون هق هق من نشستش


یه لحظه دست من رفت به سمت بی حیایی

چک زدی تو صورتم اونم تو بی هوایی


زل زدی تو چشام و با بغض و کینه گفتی

دیگه دوست ندارم عاشق مفتی مفتی


از اون ی روز تا امروز فکر کسی نبودم

هرکی اومد سراغم گفتم که با تو بودم


شاید که بعضی وقتا بد جور زدم به جدول

رفتن پی گناه و لغزش روز اول


اما به جون چشمات که تا ابد عزیزه 

تو فکر با تو بودن برای من لذیذه


مرد شدن راحته یک شبه میشه مرد شد

من پسرم هنوزم اینو باید بلد شد.









نظرات 1 + ارسال نظر
benyamin.javad یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:35 ب.ظ

mahyar aseman be to negah mikonad ta ba taranihayat beraghsad

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد