داستان عاشقانه. پند اموز . حکیمانه . خنده دار- عاطفی- شعر- قصار-حرف -
داستان عاشقانه. پند اموز . حکیمانه . خنده دار- عاطفی- شعر- قصار-حرف -
پدری دست بر شانه پسر گذاشت و از
او پرسید:تو
میتوانی مرا بزنی یا من تورا؟ پسر جواب داد:من میزنم پدر ناباورانه دوباره
سوال را
تکرار کرد ولی باز همان جواب را شنید با ناراحتی از کنار پسر رد شد بعد از
چند قدم
دوباره سوال را تکرار کرد شاید جوابی بهتر بشنود. پسرم من میزنم یا تو؟ این
بار
پسر جواب داد شما میزنی. پدر گفت چرا دوبار اول این را نگفتی؟ پسر جواب داد تا
وقتی دست شما روی شانه من بود عالم را حریف بودم ولی وقتی دست از شانه ام
کشیدی
قوتم را با خود بردی !!!!
مهیار
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 ساعت 01:23 ق.ظ
وب زیبایی داری خوشحال میشم به منم سربزنی
سلام چشم حتما
اینم خیلی ........
باریکلا