دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد.
نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.
بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.
مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید. موعد عروسی فرا رسید.
زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود.
مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.
20 سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.
همه تعجب کردند.
مرد گفت: "من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم".
شرط عشق......
سلام خیلی داستان قشنگی بود.....
سلام وبلاگ زیبایی داری اگر وقت کردی بهم سر بزن
خیلی قشنگ بود خیلی ممنون
خواهش میکنم خوشحالم به من سر زدید بازم تشریف بیاورید
چه جالب
فیلم ارمغان تاریکی شبکه 3 هم با همین مضمون بود
چقدر لذت بردم ازش
اما اونجا رو صورت عروسه به خاطر مرده اسید پاشیدن
ارمغان تاریکی
چه در دل من چه در سر تو ...
یادش بخیر فیلم زیبایی بود
ولی باید قبول کرد این چیزا یا تو فیلم یا داستان
ممنون از حضورتون
سلام دوست عزیز و با احساس من؛
خوابم نمی برد و بر طبق عادت داشتم در زمینه ی ادبیات و مطالب عاشقانه وب گردی می کردم که به وبلاگ بسیار خوبت رسیدم
تو توضیحاتتم خوندم به ادبیات و شعر علاقه داری
من هم دستی به قلم دارم
بیشتر فعالیتم شعره
اما گاهی متن هم می نویسم
یک مجموعه شعر هم 2 سال پیش ازم چاپ شد با عنوان "من هم گریه کردم"
با اجازه لینکت می کنم
شما هم اگه دوس داری می تونی وب سایت من رو با عنوان "به تو ایمان دارم" لینک کنی
که حاوی مطالب عاشقانه س (شعر و متن و سخن های کوتاه)
برات بهترین آرزوهارو دارم
شب خوش
آخییییییییی.خدا از این شوهرا هم نصیب ما کنه!!!!!!!
انشاا...