جوانی غمگین و سر خورده سر راه شیوانا سبز شد و با ناراحتی به او گفت : به
هر کاری که دست می زنم نهایتاً به دری بسته بر می خورم که دیگر نمی توانم
به پیش بروم . قصد ازدواج می کنم شرایطی که مقابلم می گذارند سخت و دشوار
است . می خواهم کاری برای خود دست و پا کنم می بینم وسایل و لوازم آن به
راحتی فراهم نمی شود و درآمدش فوق العاده ناچیز است . خلاصه به هر کاری
دست می زنم آخر کار با دری بسته مواجه می شوم . به من بگویید چه کار کنم ؟
شیوانا دستش را روی شانه ی جوان گذاشت و گفت :
همین که به در بسته می خوری این نشانه ی آن است که قفلی هست . به این
بیندیش که جانی در بدن نداشتی و حتی نمی توانستی تلاش کنی که به این در
بسته برسی . همین که زنده ای و نفس می کشی و در مسیر زندگی به مشکل ومانعی
برمی خوری ، همین مانع ، نشانه ی آن است که باید برای یافتن راه حل و جواب
امیدوار بود . به جای این که در مقابل درهای بسته ی زندگی ات زانو بزنی و
تسلیم شوی ، به این بیندیش که چگونه آن را دور بزنی و از آن عبور کنی .
همیشه به خودت بگو : اگر دری بسته مقابل من ظاهر می شود معنایش این است که
کلیدی همین دور و برها منتظر است تا آن را بردارم و در را باز کنم و از
این مانع عبور کنم . موانع و سختی ها در زندگی شاید ناخوشایند باشند ولی
نشانه ی آن هستند که هنوز سالم و زنده ایم و می توانیم به پیش برویم .
همین نشانه برای امید داشتن کفایت می کند . وقتی این امید را داشته باشی
هیچ در در مقابل تو بسته نخواهد ماند .
پند اموز