میخواستم دیواری باشم
تا به من تکیه کنی و ارام شوی
اما هر بار که عصبی بودی
دیواری از من کوتاه تر نبود تا اشتباهایت را بر پیکره اش بکوبی
هر بار خراب تر میشدم و تو بیشتر میپریدی
و امروز که تو پرواز کردی من مانند سکو فقط نظاره گر بودم
من سکوی پرتاب تو بودم.
تو فکرم با تو ام اما
رو تختم جای تو بالشت
چه بیرحمانه بریدی تو
دلم رو با بی بی خشت
تمام دست من سر بود
به جز حکمی که تو کردی
بالای چوبه ی دارم
بکش چارپایه گر مردی
بزن تیر خلاصت رو
کنار دیرک افتادم
ببین کردی چیکار بامن
دیگه به پات افتادم
نشستم روبه روت
اما چشات و بستی و کوری
بزن اون کلید برق و
یعنی اینقد مغروری
بالای برج میلادم
نه فیلمی هست نه اوازی
دارم می پرم من پایین
تو بودی فکر چتر بازی
تو بودی فکر پرواز
منم تو فکر یک لونه
تو اوج باشیم کنار هم
اینو عقاب میدونه
اما لاشخور شدم یک روز
تموم پرهام و کندی
نوش جونت تمومم کن
من رو خاکم تو رو بندی
دیگه دستم واست رو شد
دیگه این بازی و باختم
تو دست تو همش اس بود
منم شاها رو انداختم
برو گمشو نمیخوامت
یه حسرت مونده تو مغزم
هوا تو اوج چقد سرده
من از گنجشک هم میترسم
چقد شهر روشن اما
چشای تو هنوز و کوره
اینجور از تو جدا باشم
برای من خیلی زوره
بابام میگه که این دنیا
شبیه کشتی نوح
همه هستند تواین کشتی
ولی یک عده رو کوه
تو هم غرق میشی یک روزی
زیر پات دور تا دور اب
چشات و بستی و کوری
گمونم مغزتم خوابه
ساعت زنگ میزنه انگار
دیگه از خواب باید پاشم
تو خواب باید ببینم که
یه روزی با تو باباشم
تو خواب باید ببینم که
یه روزی جای بالشتی
ی کوه یخ جلوم دیدم
من میمیرم تو این کشتی
تو میری با خیال تخت
منم اینجا کنار تخت
تو خوابت رو با اون داری
منم افتاده ام رو تخت
هنوزم روی تختم من
سرم درد میکنه بازم
بعد تو کار من اینه
فقط قرص بالا میندازم
رو تختم من ولو میشم
بغل دستیم یه بالشته
شده همبستر خوابم
به جای اون بی بی خشته
پاییز 92 مهیار
دلش رو توی کوچه جا گذاشت
همون که تو دلش غمارو کاشت
غیر از این سکوت چیزی بر نداشت
مرتضی عزیز دوست خوبم
خواستم تا با شعر هایت با تو حرف بزنم اما اونقدر خاطره ساز بود برایم که یادم رفت بنویسم
بغضم گرفته وقتشه ببارم
چه بی هوا هوای گریه دارم
کاش میوموندی و هزار تا عصر پاییزی دیگر و هم میگذروندی
میدونی حالم این روزا بد تر از همه است
فهمیدم جاده یک طرفه است عاشقی
تو رفتی و این همه طرفدارت موندن
تو رفتی و اهنگات بیشتر از هر وقت دیگه اشکمون و در میاره
تو رفتی و نگرانی ها رو با خودت بردی اروم بخواب
دیگه نمیخواد نگران ما باشی نگران جور شدن کنسرت مجوز البوم هات
نگران نباش
تو میری بهشت میدونم جمعیتی که امروز اومده بود دم بیمارستان و دیدم
تصور میکنم پیشم نشستی
چقد خوبه چقد خوبه که هستی
دلم برات تنگ میشه خیلی از اونجا هوامونو داشته باش داداش خوبم
تموم دل خوشیهام و تو با رفتن گرفتی
و من هنوز با یکی هست تو خاطره دارم
روحت شاد . (دوستان فاتحه واسش فراموش نشه چون اون الان دیگه به ابراز همدردی ما احتیاجی نداره اون رفته الان صلوات شما دعای شما اراموش میکنه)
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺳﻨﮕﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺑﯿﻔﺘﺪ …
منبع : www.yadegareman.blogsky.com
"مردم را با عمل خود به اسلام دعوت کنیم
منبع : www.yadegareman.blogsky.com
شما میل خودتون می باشد!!!!!!!!!!!!!!!!!! من فقط نظر شخصی و دید خود را بیان کردم می توانید ارزشی قائل نشوید و پاسخ ندهید !!!!!! مگه هر شخصی ک وب شما را باز می کند و از مطالب شما استفاده می کند شما او را میشناسید و سریع آمار اشخاص بازدید کننده را چک می کنید و بدست می آورید!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟در ضمن برخوردتون بر خلاف ذوق هنری تون جالب نبود دور از اخلاق یک شاعر می باشد !!!!!!!!!!!!!!ب هر حال متاسفم بابت برخورد عجیبتون. اما وب زیبایی دارید.
متاسفم برای شما!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تا جایی ک خودمو می شناسم فکر نمی کنم من شما رو بشناسم !!!!!!!!!!!!!!؟ شاید شما منو بشناسید و من خودم خبر ندارم!!!!!!!!!!!!!!
لحن بیان و طریقه سخن گفتن تون با اشخاص جالب نیست !!!!!!!!!!!
شایدم لحن من بدباشد ک شما رنجیدید از نظر من و فقط با من نوعی این گونه سخن گفتید!!!!!!!!!
خب چون استقبال و برخورد امروزی و اجتماعی نداشتید شاید دگر ب وب شما
سر نزنم !!!!!!!!!! اما در طی این چند روز ک وب شما را سرزدم خ استفاده
کردم در وب بی نظیر تون
خلاصلا گذشته از این برخوردتون، بابت وب زیباتون متشکرم.
اما طی این 3 سال که به وب های متنوع سر میزنم اولین صاحب وبی هستید که
دیدم اینجوری با بازدید کننده هاش برخورد میکنه !!!!!!!!!!! البته تا
اونجا که دیدم با همه خوب بودید!!!!!!!!!!!!!!!! شاید نظر منو بد برداشت
کردید و ناراحت شدید !!!!!!!!!!!!! البته انسان هرچندهم که ناراحت شود فکر
نمی کنم درست باشد با بیان صحبتش خودش را زیر سوال ببرد!!!!!!!!!!!!
شاید دیگر بخاطر بیانتون به وب تون سرنزنم اما دلم برای وبتون تنگ می
شود چون چیزای خیلی جالبی دارد ، وب خیلییییییییییییییییی زیبایی دارید .
موفق باشید.
. اما پاسخ من :
خانوم یا اقای تاریکی در روز سلام فکر کنم دختر باشید چون قهر کردید من چند بار از شما خواستم خودتونو معرفی کنید اما شما بدون توجه به درخواست من خواستید معمایی با ماجرا برخورد کنید من اصولا از معمایی که بیشتر از 1 هفته ذهنمو درگیر کنه خوشم نمیاد اما شما ماهاست که دارید به این بازی ادامه میدهید مطمئنا هیچ بلاگ نویسی نمیخواد که بازدید کننده هاش و از دست بده اما شما با این رفتارتون منو مجبور به این کار کردید اگه از وبلاگم ایرادی میگرفتید یا از نوشته ها مشکلی نبود اما شما مستقیما از من ایراد گرفتید و گفتید نمیدانم به چه امیدی زنده هستی دوباره بهتون میگم شما حق ندارید در مورد ادمها تصمیم بگیرید مسلما من هم برخوردم با چنین بازدیدکنندگانی عوض خواهد شد با اینکه نمیخوام کسی از دستم نارات باشه اما من هم خواهش میکنم دیگه به بلاگ من سر نزنید وبلاگ زیبا خیلی هست تازه اگه وبلاگ بنده زیبا باشه که خودم اصلا اینجور نمیبینم یه دوستی بود به اسم تاریک روشن میومدن از شعرام ایراد میگیرفتن و من صمیمانه ازشون تشکر کردم و خیلی از مشکلات وزنی شعرهام درست شد ازشون هم بی نهایت سپاس گزارم مثل ایشون زیاد هست من انتقاد پذیر هستم اما دوست داشتم شما که در مورد من نظر میدهید هم انتقاد پذیر باشی شما نه ایمیل دارید نه اسمتون ومیگید میای تخریب میکنید و بدون رد پا میروید بیرون من متاسفم واسه این رفتارتون به قول یه فیلمی اخلاقتو خوب کن